کد مطلب:90382 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

پرواپیشگان و ترس از اعمالشان











«یعمل الاعمال الصالحه و هو علی وجل»

واژه ها

صالح: نیكو، اعمال صالحه كارهای نیكو- رجل صالح، مرد نیكوكار.

وجل: احساس ترس، بیم و خوف. جمع آن: اوجال است

ترجمه: یعنی یك فرد پرواپیشه با اینكه كارهای نیكو و پسندیده را انجام می دهد، خائف و ترسناك است.

شرح: این جمله و چند جمله ی بعد، تا آنجا كه نگارنده در شرحهای نهج البلاغه بررسی كرده است هیچكدام به علت تغییر این عبارت و مابعد آن اشاره ای نكرده اند، شاید علت این باشد كه در نشانه ها و علامتها پرواپیشگان عینتیت آنها در تشخیص لازم است و در این صفات، علاوه بر عینیت و تحقق خارجی استمرار و تجدد نیز، ضرورت داشته باشد، مثلا در شكرگزاری و ذكر، نه تنها یك بار بلكه تجدد و استمرار

[صفحه 355]

آن، در حد توان لازم است و به همین علت، فعل مضارع كه برای تجدد و حدوث است آورده، تا نمایانگر تجدد و دوام باشد.

محاسبه ی دقیق در رفتار پرواپیشگان و پارسایان، نشانگر این است كه آنها نه تنها گرد معصیت نمی گردند، بلكه از اندیشه ی حرام و فعل مكروه و حتی اندیشه ی مكروه نیز به دورند و اعمال آنها از تقرب به خدا چه در عبادت و غیر آن به هیچ وجه جدا نیست و در مجموع كارهایشان علاوه بر شرایط صحت، شرایط قبول را نیز، رعایت می كنند. در این حال كه همه شرایط موجود است، چیز دیگری نیز لازم است و آن تقواست چرا كه خداوند می فرماید: «انما یتقبل الله من المتقین.» و باید آنچنان اعمال را با ارتباط به یكدیگر در گستره ی تقوا قرار دار كه نقصی در یكی، به كمال دیگری ضرر نرساند.

به هر حال با استمرار كارهای نیكو به وسیله ی تقوا، امید می رود و با تحقق تقوا بیم و خوف نیز، همراه است به این معنا كه تقوا چنان انسان را در بیم و خوف قرار می دهد كه برای خود و برای عمل نیكویی كه انجام داده، ارزشی قائل نیست و تنها عظمت الهی است كه گستره ی وجود او را فراگرفته و همیشه لرزان است كه مبادا اعمال او قابلیت قبول را نداشته باشد.

روی عن زین العابدین علیه السلام انه كان فی التلبیه و هو علی راحلته و خر مغشیا علیه، فلما افاق، قیل له فی ذلك، فقال: «خشیه ان یقول لی: لا لبیك و لا سعدیك.»: درباره ی امام زین العابدین علیه السلام گفته شد كه آنگاه كه بر شتر سوار بود و تلبیه می گفت، ناگهان بیهوش شد و بر زمین افتاد و چون به هوش آمد از آن حضرت علت این مدهوشی را پرسیدند، حضرت فرمود: «ترسیدم كه بگویم: لبیك و خداوند جواب دهد: لا لبیك و لا سعدیك.».

[صفحه 356]


صفحه 355، 356.